دلتنگم...

شب بی ستاره

دلتنگم...

گاه دلتنگ می شوم دلتنگتر از همه دل تنگی ها

گوشه ای می نشینم

و حسرتها را می شمارم و باختن ها را

و صدای شکستن ها را.....

نمی دانم من کدام امید را نا امید کردم

و کدام خواهش را نشنیدم

و به کدام دلتنگی خندیدم

که چنین دلتنگم؟؟

دلتنگم دلتنگ.....



نظرات شما عزیزان:

sadegh
ساعت19:37---1 دی 1391
قلم در دست







پنجره ای شاید رو به حیاط!!!!







در دلم هم غوغاست







شاید این آخرین فرصتم است







پس گوش کن.........







صدای ممتد راز







در سکوت این اطاق







منو پیوند داده با شمعدونی های باغچه







بشکن دیوار تنهاییم را







و حضورت را به لحظه هایم







هدیه کن







کنار میزنم پرده را







اما پنجره ای در کار نیست. . . . . .



دوس داشتی به منم سری بزن.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در جمعه 1 دی 1391برچسب:,ساعت19:25توسط حمیده |